فریب خورده
پسری ...................تنها
مثل قایقی خسته تو دریا
مثل دیدن تو توی رویا
مثل تیک تیک خسته ی ساعت
مثل قصه ی تلخ صداقت
مثل شب مثل گل توی گلدون
مثل تصویر ماه توی بارون
مثل گریه تلخ دیونه
دیگه چیزی ازم نمی مونه
مثل لحظه بارون پاییز
مثل چشمای خستهی لبریز
مثل اشکای ریخته رو گونه
دیگه چیزی ازم نمی مونه
مثل بارون ابر بهار
مثل لحظهی خواب ستاره
تو رو دوست دارم
چشمانم را با گرمی نفسم بر سر راهت میدوزم تا نگرانت بمانند و اشکانم را به پات میریزم تا مزگانم نرم شده پایت را نیاز دارند هنگامی که قدم بر چشمانم می گذاری
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
Power By:
LoxBlog.Com |